تو بیمارستان بودم آخرین روزای بستری شدنمو طی میکردم دکتر آخرین ویزیتاشو از من کردو گفت :
امروزم نمیتونی از اینجا بری بخاطر داروهایی که بهت زدیم باید 48 ساعت تحت نظر باشی وقتی اثرشون از بین رفت اون موقع میتونی بری ، کلن 48 طول میکشه تا این داروها از بدنت برن بیرون .
غصه م گرفت ، نه به خاطر اضافه موندن ، نه به خاطر دو روز موندن نه بخاطر داروها فقط وفقط بخاطر یه چیزی غصه م گرفت ازین غصه م گرفت که چقد طول میکشه تا خاطراتت با یه نفر از بدنت خارج بشه .
آقای دکتر اون روز به من هیچ جوابی نداد فقط بعد از شنیدن سوالم سرشو انداخت پایین و از اتاق رفت بیرون
من موندمو یک اتاق سردو ، بالشتمو، و یک سوال بی جواب دیگه