دختری که باکره پیر می شه
پسری که التش بلا استفاده می مونه
لبی که در حسرت هم آغوشیه
سینه هایی که منتظر نوازشن
پاهایی که هیچوقت رو به اسمون بالا نمیرن
شونه هایی که هیچوقت تکیه گاه نبودن
سری که هیچ تکیه گاهی نداره
دستی که چیزی برای نوازش کردن نداره
زبونی که حرفی برای گفتن نداره
فکری که برای همیشه خاموش می شه و
ادمی که برای همیشه مرده
پسری که التش بلا استفاده می مونه
لبی که در حسرت هم آغوشیه
سینه هایی که منتظر نوازشن
پاهایی که هیچوقت رو به اسمون بالا نمیرن
شونه هایی که هیچوقت تکیه گاه نبودن
سری که هیچ تکیه گاهی نداره
دستی که چیزی برای نوازش کردن نداره
زبونی که حرفی برای گفتن نداره
فکری که برای همیشه خاموش می شه و
ادمی که برای همیشه مرده