باید برگردم! برگردم به همان روز اول. بنشینم حساب و کتاب کنم ، تمام با تو بودن ها را بشمارم ببینم چقدر می ارزد ؛ بعد جواب سلامت را بدهم!
برگردم و سنگینی عشقت را وزن کنم ، برگردم و معرفتت را اندازه بگیرم ، سانت به سانت ؛ بعد تصمیم با تو بودنم را بگیرم!
عقل را باید گذاشت پله ی اول. عقل باید همه چیز را حساب کند بعد تصمیم عاشقی گرفت!
عقل باید عاشق شود. عقل که عاشق باشد خیال آدم راحت است./
عقل برنامه ریزی میکند و عاشقی را هم میگذارد جزو برنامه های روزانه! عقل زمان محبت کردن ، سکوت کردن و بودن و رفتن را میداند.
فقط عقل عاشقی را یاد گرفته؛ اما مثل همیشه به ما دروغ گفتند!
مثل همیشه معلم درس زندگی را اشتباه یادمان داد... گفت روز و شب ، سرد و گرم ، سفید و سیاه ، عقل و عشق با هم تضاد دارند!
گفت وقتی شب باشد ، روز نیست و وقتی عقل....
حالا ؛ من می خواهم برگردم به همان روز اول.
عقل را میانجی کنم بعد جواب سلامت را بدهم!!