مدتهای زیادی بود که انگشتام قلم رو لمس نکرده بود با اینکه سالیان دور از هم فاصله داشتن اما امروز انگشتام قلممو بغل کردن چه لمس آشنایی هیچ فاصله ای بینشون تو این چن سال غریبشون نکرده بود حتی فاصله ای که بینشون بود هنوز میدونستن که چطوری باید همدیگرو بغل کننو لمس کنن هیچ احساس بدی نداشتن به هم مثله روزای اول که همدیگرو بغل کردن و خواستن باهم آشنا شن هردو دستاشونو باز کردن به سمت خودشون هیچ تغییری بینشون نبود قلم همون خط رو مینوشت انگشتاهم هموون مسیر رو میرفت نگاهشون به هم مثله نگاه دو عاشقی بود که دوباره به هم رسیدن در انتظارهم بودن اما رسیدن خودم لذت بردن ازین
دیدار، دیدار انگشتام با قلمم یه حس خوب